با ما همراه باشید تا شما را با دنیایی از سرگرمی آشنا کنیم

خبرهای دنیای فیلم، سریال، بازی و....
  • ۰
  • ۰

سینمای آلمان در سال های اخیر بسیار موفق عمل کرده است. در هر ژانری که نگاه کنید از درام تا عاشقانه، از جنگی تا خشن و اکشن فیلم های فوق العاده در سینمای این کشور ساخته شده است. در ادامه به معرفی تعدادی از این فیلم ها خواهیم پرداخت.

بهترین فیلم های سینمای آلمان

اگر از من بپرسند سینمای کدام کشور را بیشتر دوست دارم، بدون مکث و تردید انتخابم سینمای آلمان خواهد بود. باور دارم آن دسته از کشورها که تجربه‌ی زخم‌هایی چون جنگ، فاشیسم، قومیت‌پرستی، دیوار کشیدن و حکومت‌ نظامی را دارند، ادبیات، موسیقی و سینمایی متعالی می‌یابند. از همین رو است که سینمای اروپا و آمریکای‌جنوبی را به سینمای هالیوود ترجیح می‌دهم. اخیراً روی تماشای فیلم‌های آلمانی تمرکز کرده‌ام و آثاری می‌بینم که به‌شدت تکان‌دهنده و تأثیرگذارند. تصمیم دارم چند نمونه را در قالب این پست به شما معرفی کنم. ذکر دو نکته لازم است: اول آن‌که رتبه‌بندی این پست صرفاً انتخاب من است و ممکن است شما نپسندید و یا ترتیب آن‌ها را جور دیگری بچینید. دوم، فیلم‌های آلمانی زیادی هم وجود دارد که من و خوانندگان ندیده‌ایم، اگر کارهای خوب دیگری را از سینمای آلمان می‌شناسید، آن‌ها را در بخش نظرات این پست معرفی کنید و این نوشته را تکمیل نمایید.

9- فیلم برلین، دوستت دارم (Berlin, I Love You)

فیلم عاشقانه برلین دوستت دارم

Cities of Love نام مجموعه‌ای از فیلم‌هاست که به موضوع عشق در شهرهای مختلف دنیا می‌پردازد. فیلم‌های این مجموعه معمولا شامل چند بخش هستند که هر کدام از آن‌ها توسط یک نفر کارگردانی شده است. جدیدترین فیلم از این مجموعه Berlin, I Love You نام دارد و همان‌طور که از نامش پیداست، در شهر برلین ساخته شده است. این فیلم محصول مشترک آلمان و آمریکاست و در آن شاهد مجموعه‌ای از 10 داستان عاشقانه برتر دنیا هستیم که در پایتخت آلمان جریان دارند. از جمله مهمترین بازیگران این فیلم می‌توان به هلن میرن، کیرا نایتلی، میکی رارخ و لوک ویلسون اشاره کرد. برلین دوستت دارم یکی از فیلم های عاشقانه 2019 و ساخته شده در طی چند سال اخیر سینمای آلمان است که به زییبایی یک داستان عاشقانه را روایت خواهد کرد. برای معرفی لیست سایر فیلم های عاشقانه 2019 می توانید به این مطلب از پلازامگ مراجعه نمایید.

 

۸- فیلم تا جایی که پاهایم مرا حمل می‌کردند (۲۰۰۱):

فیلم تا جایی که پاهایم توان رفتن داشت
این فیلم با عنوان «تا جایی که پاهایم توان رفتن داشت» از تلویزیون ایران چند باری پخش شده. داستان درباره‌ی سربازی آلمانی به نام کلمنس فُرِل است که اسیر می‌شود و به سیبری منتقل می‌گردد. دوستان او از کار و زندگی طاقت‌فرسای اردوگاه یکی یکی می‌میرند و او هم از سوی افسر ارشد اردوگاه همواره مورد آزار قرار می‌گیرد. او تصمیم به فرار دارد، فراری ناممکن از سیبری تا آلمان… فیلم علی‌رغم زمان طولانی، آن‌قدر خوب هست که از تماشایش لذت ببریم.

سکانس‌های به‌یاد ماندنی: زانو زدن کلمنس در مسجد و نیایش او، عبور از کنار افسر ارشد اردوگاه روی پل، سکانس نهایی فیلم

۷- فیلم سوفی شول: روزهای پایانی (۲۰۰۵):

فیلم جنگی آلمانی شورلی
داستان، در روزهای جنگ‌ جهانی دوم می‌گذرد. سوفی شول (جولیا جنتش) دانشجویی است که در گروه «رز سفید»، همراه با برادرش هانس، علیه نازیسم فعالیت می‌کند. یک روز حین پخش اعلامیه… این فیلم به کارگردانی «مارک روتِموند» ساخته شد. داستان فیلم، کاملاً واقعی است و بر اساس مستنداتی چاپ‌نشده تا زمان ساخت فیلم و خاطرات شاهدان عینی ماجرا روایت گردیده. فیلم در نمایش دادگاه‌های فرمایشی، شکنجه‌های وحشیانه و توصیف فضای فاشیستی آلمان در زمان هیتلر، موفق و درخشان است. صحنه‌هایی از فیلم در دانشگاه مونیخ فیلمبرداری شده، دانشگاهی که میدان مشرف به ساختمان اصلی آن برای گرامیداشت شجاعت سوفی شول واقعی و دوستانش، «گِشتویستِر- شول- پلاتز» نامیده‌شد. این فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی در سال ۲۰۰۶ هم شد.

سکانس‌های به‌یاد ماندنی: صحنه‌های دادگاه، صحنه‌ی پایانی سوفی شول

۶- فیلم سقوط (۲۰۰۴):

فیلم سقوط
جنگ جهانی دوم به کام آلمان پیش نمی‌رود، «ترودل یونگ» (الکساندرا ماریا لارا) منشی هیتلر (برونو گانز)، روایتگر آخرین روزهای زندگی اوست… کارگردان این فیلم، «اولیور هرشبِیگِل» است. «سقوط» تلاش می‌کند وجهه‌ای نزدیک‌تر و انسانی‌تر از آن‌چه برای مثال در «والکی‌ری» دیده‌ایم، از دیکتاتور ارائه دهد، هرچند پیشینه‌ی مخوف هیتلر و خاطرات بسیار تلخ، اجازه نمی‌دهد با او همذات‌پنداری کنیم. مصاحبه‌های ترودل یونگ واقعی درباره‌ی هیتلر تا سال ۲۰۰۱ ادامه داشت، پس از آن یونگ مبتلا به سرطان شد و نتوانست بر روند فیلم نظارت کند. با این‌حال، عوامل فیلم نزد او به بیمارستان رفتند و گفتند کارشان موفق شده، آن‌گاه خانم یونگ گفت: «مسیر زندگی من تمام شده، دیگر می‌توانم بروم.» و چند ساعت بعد فوت کرد. «برونو گانز» برای نقش هیتلر زحمت زیادی کشید، او مدت‌ها روی لهجه‌اش کار کرد و روی بیماری پارکینسون مطالعه نمود، هرچند به گفته‌ی خودش ابتدا قصد نداشت نقش هیتلر را بپذیرد. فیلم، نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی در سال ۲۰۰۵ بود.

سکانس‌های به‌یاد ماندنی: دست دادن هیتلر با نوجوانان، فرزندکُشی «ماگدا گوبلز»

توصیه‌ی دوستانه: برای این‌که پیشینه‌ی جوزف و ماگدا گوبلز را بشناسید، خواندن این پست وبلاگ را پیشنهاد می‌کنم.

۵- فیلم بال‌های آرزو (۱۹۸۷):

فیلم درام بال های آرزو
این فیلم را در ایران بیشتر با نام «پرواز بر فراز برلین» می‌شناسند. دامیل (برونو گانز) و کاسیل (اتو ساندر)، فرشتگانی هستند که در زمین، به کارهای انسان‌ها نظارت می‌کنند، روزی دامیل، دختر بندباز (سولویگ دومارتین) شاغل در سیرک سیار را می‌بیند و عاشقش می‌شود… فردی برلینی در آی‌ام‌دی‌بی یادداشت جالبی درباره‌ی این فیلم نوشته و گفته اگر نوه‌هایم از من بپرسند زمان جنگ سرد چطور بود، به آن‌ها توصیه می‌کند این فیلم را ببینند. فیلم بی‌نهایت شاعرانه، تأثیرگذار، آرامش‌بخش و زیباست. مونولوگ‌های طولانی و دیالوگ‌ها و تصاویر زیبا بیننده را به‌فکر می‌برند. به‌زعم من این زیباترین اثر «ویم وندرس» است و احساس خوب دیدن آن، ساعت‌ها بعد از تماشای اثر در من بود. نسخه‌ی آمریکایی این فیلم «شهر فرشتگان» نام دارد. هرچند کار «نیکلاس کیج» در این فیلم بسیار زیباست و نباید از دیدنش چشم پوشید، اما پیشنهاد اول ما نسخه‌ی آلمانی است!

سکانس‌های به‌یادماندنی: گردش فرشتگان در کتابخانه، مونولوگ پیرمرد شاعر، ملاقات دامیل و ماریون

۴- فیلم خداحافظ لنین! (۲۰۰۳):
پیش‌تر شرح مفصلی درباره‌ی «خداحافظ لنین!» در این وبلاگ نوشته‌ام.

سکانس‌های به‌یادماندنی: وقتی آریان، الکس را در تظاهرات می‌بیند، ساخت اخبار دروغ توسط الکس، ملاقات الکس با پدرش، بیرون رفتن مادر از خانه و دیدن مجسمه‌ی لنین که توسط هلی‌کوپتر به پرواز در آمده.

۳- فیلم روبان سفید (۲۰۰۹):

فیلم آلمانی روبان سفیذ
اثر «میشائیل هانکه» بی‌نهایت تکان‌دهنده است. ماجرای فیلم سیاه و سفید او، در روستایی واقع در شمال آلمان می‌گذرد. سال‌ها پیش از آغاز جنگ‌های جهانی است. معلم روستا درباره‌ی اتفاقات نامتعارف روستا، در سال‌های کهنسالی سخن می‌گوید… هانکه در فیلمش از استبدادهای سنتی می‌گوید که نسل بعدی را مستعد افکار پلید و جنایتکارانه و باور آوردن به فاشیسم می‌کند. از جهت چنین بررسی قانع‌کننده و ارزشمندی، «روبان سفید» یک کار شاخص به‌حساب می‌آید. «روبان سفید» نگاهی به پیشینه‌ی نسلی است که نازی می‌شوند. این فیلم در سال ۲۰۱۰ در دو زمینه‌ی فیلمبرداری و بهترین فیلم خارجی، نامزد اسکار بود. ایده‌ی این فیلم را «اولریش موئه» به هانکه داده‌بود و قرار بود در این فیلم با هم کار کنند، اما او پیش از آغاز پروژه فوت کرد. وقتی این فیلم، اسکار بهترین فیلم خارجی را نگرفت، برخی نوشتند داوران تا هنگام داوری این فیلم را بطور کامل تماشا نکرده‌بودند.

سکانس‌های به‌یادماندنی: تنبیه شدن فرزندان کشیش توسط پدرشان، وقتی فرزند پرستار در جنگل پیدا می‌شود، آزار دختر دکتر توسط پدرش.

۲- فیلم تونل (۲۰۰۱):

فیلم آلمانی تونل
این فیلم را «رولاند سوسو ریشتر» ساخته. ماجرای این فیلم، از روی ماجراهای واقعی فرار آلمانی‌ها از برلین شرقی به‌سوی دیگر دیوار ساخته‌شده و ترکیبی است از فیلم‌های The Misfits و Escape from east Berlin در سال‌های ۱۹۶۱ و ۱۹۶۲. داستان فیلم درباره‌ی قهرمان شنای آلمان، هری ملچور (هاینو فِرچ) و دوست مهندسش ماتیس هیلر (سباستین کُخ) است که موفق به فرار شده‌اند، اما آن‌ها و دوستانشان، کسانی را دارند که باید فراریشان دهند، پس… فیلم، کشش بسیار خوبی داردو مملو از صحنه‌های به‌یاد ماندنی و دیالوگ‌های ملموس و تکان‌دهنده است. فشار، تفتیش عقاید، ناامنی و شکنجه و تهدید در آلمان شرقی به‌خوبی بیان شده و بیننده را با قهرمانان داستان هم‌دل می‌کند. خوشحالم که با راهنمایی خوانندگان عزیز، این فیلم دیدنی را پیدا کردم.

سکانس‌های به‌یاد ماندنی: پریدن «کنراد شومان» از روی سیم‌های خاردار مرز، خداحافظی هری از خواهرش، روایت هری از سال‌های زندانش، عبور مینی‌بوس از وسط دیوار، فریتزی و هاینس در دو سمت دیوار، جابجایی یادداشت قرار ملاقات، سکانس تعقیب و گریز نهایی
توصیه‌ی دوستانه: از ماجرای بنای دیوار برلین تا فرو ریختن آن، در این پست نوشته‌ام، شاید حالا هم خواندنش به دردتان بخورد.

۱- فیلم زندگی دیگران (۲۰۰۶):

بهترین فیلم های آلمانی
۱۰ از ۱۰! مدت‌ها قبل، پستی نوشته‌بودم و فیلم‌های برتر دهه‌ی گذشته را به انتخاب خود معرفی کردم. به‌شدت افسوس می‌خورم که چرا «زندگی دیگران» را قبل از نوشتن آن پست ندیده‌بودم. حالا باور دارم، این فیلم، برترین فیلم دهه‌ی گذشته‌بود. برادرم قبلاً پستی درباره‌ی این فیلم نوشته‌بود. فیلم در نکوهش سانسور، بازداشت غیرقانونی، استراق‌سمع، و تحت‌تأثیر قرار دادن آدم‌های سخت، بهترین روایت ممکن را دارد. ویسلر استاد ضدجاسوسی سازمان امنیت آلمان شرقی است و به دانشجویانش می‌گوید در کشورهای سوسیالیست، استراق‌سمع بسیار مؤثر و مرسوم است! آن‌ها در بازجویی‌ها به زندانیان غیر قانونی خود می‌گویند آن‌ها به کشورشان مدیونند و باید دوستانشان را لو دهند. یاد آن شعر کوتاه شادروان «احمد شاملو» می‌افتم که «سلاخی می‌گریست، به قناری کوچکی، دل باخته‌بود» و آن قناری کوچک، آرزوی آزادی بود، آرزویی که ویسلر سرسخت را هم شیفته نمود و در دلش لانه کرد. «اولریش موئه»، «مارتینا گِدِک» و «سباستین کُخ» حضور خیره‌کننده‌ و تحسین‌برانگیزی در فیلم دارند. این فیلم، اسکار بهترین فیلم خارجی را در سال ۲۰۰۷ کسب کرد و در رده‌ی ۵۷ از ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما به انتخاب IMDB قرار دارد. درست نمی‌دانم چه جور اتفاق نامیمونی برای «فلورین هنکل فون دونرسمارک» افتاد که بعد از ساخت چنین اثر بی‌بدیلی، سراغ ساخت فیلم پاپ‌کورنی و سطحی «توریست» رفت!

نظر شما درباره این فیلم ها چیست؟ شما کدامیک را تماشا کرده اید؟ 

 

  • ۹۹/۱۱/۲۱
  • nazi shahabi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی